بعد روزی را تصور می کنم که خداوند گناهان مرا بخشیده و من در بهشت برین هستم و با آسایش و آرامش زندگی می کنم . ولی هراز گاهی که از فاصله دور یا نزدیک علی (ع) یا امام حسین را می بینم ، از شدت خجالت رویم را بر می گردانم و سعی می کنم هرچه زودتر از آنجا فاصله بگیرم تا ایشان مرا نبینند ؛ در صورتیکه روزگاری در دنیا ادعا می کردم که شیعه آنهایم و دوست داشتم در بهشت زیارتشان کنم.
فکر می کنم لیاقت بهشت تو را ندارم ؛ بهشت هم به شرمندگیش نمی ارزد .
گاهی وقتها فکر می کنم که مرده ام و زیر خروارها خاک مدفون شده ام ، آنجا فقط من هستم و اعمالم ! هر چه می اندیشم فقط اعمال زشتی را می بینم که اینک وبال گردنم شده است .
گاهی وقتها چه فکرهای بدی می کنم !
دیدتو نسبت به اون دنیا عوض کن. من فکر نمیکنم اونجوریها که گفتی باشه ولی موافقم که انسان توی اون دنیا خیلی شرمنده میشه
نظرت و افکارت خیلی مسخر ه هستش ...

راستس تو متن اشاره نکردی فیلمتو با چه فرمتی و با چه پلیری میبینن
شاید مدیا پلیر ویندوز باشه...
لطفا این اکار مسخره ات را جایی مطرح نکن..
راستش این نگاه شخص من به اون دنیا ممکنه نباشه ولی با توجه به اینکه گفته میشه اولیای خدا هم مثل خود خدا ناظر بر اعمال ما هستند
به هر حال این می تونه نوعی نگاه به اون دنیا باشه و یا لااقل شرمندگی توی اون دنیا رو میتونه نشون بده از چه جنسیه!
از آیتالله قاضی نقل شده است گناهکار فردای قیامت سرش را بالا نمیآورد نه به خاطر اینکه کسی او را ببیند بلکه میخواهد که چشمش به حیوانی نیفتد تا آن حیوان نگاه بد و معناداری به او بکند، زیرا در آن زمان حیوان میگوید من که حیوان بودم اما تو که ادعا داشتی اشرف مخلوقات هستی چرا به این روز افتادی و مقام انسانیت خود را پایین آوردی؟
انسان در روز قیامت زمانی که به دلیل گناهانش از خداوند جدا میشود، اشک میریزد و آنقدر به واسطه پشیمانیاش گریه میکند تا میرسد به جایی که بین او و بهشت به اندازه یک چشم به هم زدن فاصله میشود و به این خاطر است که اولیای الهی همیشه حالت خشیت و خشوع دارند.
سلام مطالبتون خیلی خوبه،یه جورایی هرکسی مطالبتونو می خونه خوشش می آد،من که خیلی خوشم اومد با اجازه تون شما رو جزو پیوند روزانه ام قرار میدم اگه خواستین شما هم می تونید این کار و بکنید.
هوای ما رو تو اون دنیا داشته باش داش میتی
سلام ممنونم که سر زدی
مرسی از شعرتون
سلام آقا مهدی
سر زدیم
من باب آشنایی
بانظرتون موافقم
گاهی چه فکرهایی میکنید
که عرق شرم بر پیشانی مینشاند
سلام مهدی جان .خیلی خوشحالم بخاطر قبولی فوق لیسانس.مطلبهایت کم شدند.بیشتر بنویس.با ارزوی موفقیت
سلام مهدی
کارشناسی ارشد را بهت تبریک میگم.
وبلاگت تار عنکبوت بسته
متاسفانه تو که تحصیل کرده این مملکتی اینجوری فکر می کنی وای به حال اون کسایی که هنوز یه کتاب متفاوت هم نخوندن .
به هر حال می تونی از یه بند ایت الله تبریزی استفاده کنی و بری یه مشت پول به اخوندا بدی تا گذشتتو shift+del کنه تا اونجا پیش اولیای الهی !!!!!!!!!!! شرمنده نشی
من راستش روشم در این وبلاگ این بود که همه نظراتو تایید کنم و پاسخی هم به هیچکدام ندم . پاسخ به این عکس العمل تو جعفر عزیز رو هم در در نظر آقای احسان که در بالاتر وجود داره داده ام .
ولی ظاهرا این دست نوشته که کاملا فی البداهه و بدون پیش زمینه نوشته شده و به همین جهت خیلی دوستش دارم کم کم داره برام جالب تر می شه . می دونی عکس العمل آدمهای مختلف به این متن جالبه . خودت حتماْ بقیه نظراتو خوندی .
ولی تو خودت آیا گاهی وقتها (فقط مثل من ِ گاهی وقتها ) از این فکرهای بد نمی کنی ؟
من حداقل بعد از این همه سال درس خوندن و فیلم دیدن و کتاب خوندن به ذهنم این اجازه رو می دم که مثل یه سیال حرکت کنه و هرطور می خواد واسه خودش فکر کنه !
زیر سایه مرتضی علی !