دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو
دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

دل نوشته ها

  • تجربه شعری در روزهای تلخ

برو !

نمان!

نگران من نباش

وقتی رفتنت را خبر دادی

همانجا که روزی زیباترین لبخند دنیا را در نیم نگاهی به من بخشیدی

رفتم

و یک دل سیر گریه کردم

دیگر تا ابد، نه نیازی به خندیدن دارم ، 

و نه گریه خواهم کرد

چیزی در من سالهاست مرده است .

 

  • یادی از غلامحسین ساعدی که زیاد از او می خواندم :

بی صدهزار تنها ، با صدهزار تنها !

- چته ؟ دلت گرفته! 

- دلم نگرفته ، هوا یه جوریه!

یاد بی دینی هایت بخیر ! لامذهبی هایت ! مشروب خوردنهایت ! سبیل چرخوندن هایت ! قصه هایی که همیشه توش بیمارستان بود و دکتر، چون خودت پزشک بودی!

دلتنگ رمان تاتار خندان شدم ، برای همه پیچ ها و تپه و کتل ها ! مشد حسنی که فکر می کرد گاو شده ؛ و جمشید مشایخی در تئاتر «بهترین بابای دنیا» !

یادش بخیر موج نوی سینمای ایران ! ناصر تقوایی، و آرامش در حضور دیگران!  

دیالوگ بی منت

  • مورد خوبیه، از اون گذشته تو واسه من خوش یمن بودی همیشه! مثل مورد بانک که خبر دادی و شد هرچند نتونستم قدرشو بدونم و متاسفم !
  • برای گذشته تاسف نخور! هرچی پیش بیاد.
  • لاقل کم کم هنوز زنده ایم لعنتی ! اس که دادی امروز همزمان یه عتیقه آرشیو بازو دیدم و قول چند تا فیلم که طالب بودی رو گرفتم واسه فردا ! اومدی بیا تنها نمی بینم !
  • نوکرتم ! دوای من فیلمه ! دوای دردای من فقط یه چیزه : سینما !
  • همدرد بودیم و همدرد موندیم ! آدم قانع باشه کافیه داش میتی ! اما یه حرف دل که این روزا کمتر گوینده داره و شنونده هم به ندرت، در مورد خودته ! راستش اگه بخوام یه روز توی یه جمله معرفیت کنم اینو میگم : آخرین عاقل وفادار !
  • اما کاش میشد عقل و عشق رو یه جا جمع کرد! روزی که من بمیرم عقل و عشق تو وجود من صلح می کنن. ما کوچیکیم داش سعید ! میخوای یه دودی اون پشت بیگیری؟ همه چی هست !
  • نه ! اما واسه همه اونایی که طالبشونم چه شک دارن چه یقین، دستمو می کنم تو کیسش ! داداش تماس می گیرم ! الان کلافه ام ! کارد روی استخونمه !