دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو
دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

محمد رسول الله

فیلم محمد رسول الله مجیدی اشکالات ریز و درشت کم نداره؛ مثلاً موسیقی فیلم با اینکه قشنگه ولی اصلا عربی نیست و به محیط فیلم نمی خوره، اگرچه کارگردان برای اون دلیل داره و فکر می کنم دلیلش اینه که فیلم، یه فیلم ماوراییه و موسیقیش هم اگرچه به جغرافیای حوادث نمی خوره ولی ماوراییه و به معنا کمک می کنه. یا مثلاً اینکه معماری خونه ها هم اصلاً به اون چیزی که در نوشته های تاریخی در مورد حجاز هست، شباهت نداره. و اشکالات دیگه...

با این حال مشکل اصلی، مشکل ساخت فیلم نیست چرا که می دونیم برای اون هزینه زیادی هم شده و جلوه های ویژه فیلم واقعاً کم نظیره. مشکل اینجاست که سینما بر پایه قصه است و همیشه فیلم خوب بر مبنای قصه خوبه و مو لای درز این اصل نمیره. مساله اینجاست که کودکی پیامبر (ص) قصه ای نداره و درام به خوبی شکل نمی گیره (به عنوان مثال، برخلاف کودکی حضرت یوسف)

من همیشه در مورد سریال امام حسن هم همین نظر رو داشتم. خیلی ها اون زمان معتقد بودند که این سریال اصلاً سریال خوبی نیست، در حالیکه به نظر من مشکل اینجاست که زندگی امام حسن مجتبی (ع) قصه نداره (البته این از مظلومیت این چهره دینی و تاریخیه)، بر خلاف امام علی و امام حسین (ع) که زندگی شون قصه داره و تبدیل کردنشون به درام کار زیاد سختی نیست.

اگر فیلم محمد رسول الله مصطفی عقاد رو بزرگسالی پیامبر و در واقع تاریخ مصائب یا جنگ های پیامبر در نظر بگیریم؛ فیلمی که بیشتر وجه عامی بودن این شخصیت رو نشون میده، فیلم محمد رسول الله مجید مجیدی حول کودکی پیامبر و وجه عاطفی و ماورایی ایشان، می تونه سیمای اون حضرت رو در مدیوم سینما کامل تر کنه.