دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو
دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

عشق های کودکی

داشتم عشق های قدیمی را توی ذهنم مرور می کردم. خاطرات روزها، هفته ها و ماه های گذشته! سال های دور و نزدیک! شاید اولین هایش بر می گردد به دوران کودکی، که شخصیت آدم ها هرچه دارد مربوط به آن دوران است.

نمی دانم شاید یک بار در یکی از داستانهای محسن مخملباف خوانده بودم که  کودکی شش هفت ساله عاشق میشد و یا مثلاً قصه فیلم درخت گلابی مهرجویی اینگونه بود. اما من قطعاً اولین بار که در زندگیم عاشق شدم، دلباخته یک کاراکتر انیمیشن بودم که از تلویزیون آن زمان پخش می شد. دهه شصت، حدوداً پنج شش سالگی من! شاید عجیب باشد که یک پسر بچه شش ساله عاشق شود ، اما من مطمئنم که اولین بار با بچه های آلپ عاشق شدم. من اولین بار رنج عشق را با «آنت» تجربه کردم، و چقدر عجیب بود! چقدر عجیب! عجیب و کمی هم شیرین!


نظرات 3 + ارسال نظر
unknown شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:44 ق.ظ

مطلب جدید نمی گذارید؟

سلام!
چرا دوست عزیز ! حتما هر وقت ذهنم و قلم مجال بده می نویسم.
متاسفانه حضور در فیس بوک باعث میشه که قلم گاهی وقتها هرز بره!
کاش خودتون رو معرفی می کردید.

سیندرلا یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 03:26 ق.ظ

سلام من تازه وب شما رو میبینم از دلم نیومد نظر ندم
چقدر قشنگ مینویسی

علیک سلام
ممنون ! نظر لطفتونه !
بازم نظر بدین لطفا

:) چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 10:07 ق.ظ

من همیشه خودمو جای آنِت تصور می کردم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد