دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو
دیباچه

دیباچه

هر چه می خواهد دل تنگت بگو

نترس از هجوم حضورم...

-         - خیلی کارت درسته !!!  آداب معاشرت 20 نه 200 !!! یه بار حواس من به تو بود با همه گرفتاریا ؛ جاش بود واسه حفظ شخصیت رفیقت جلوی خانمش بعد رفتن یه زنگ می زدی خونه . بچه مشهدی دیگه ! 

    "عیب و ایرادای مارو به پای مشهدی بودنمون نذار ! همه مشهدی ها مثل ما بد نیستن !"

-        -  وقتی زنگ زدی واسه حفظ آبروی هر دومون از خونه زود زدم بیرون . تا الان توی خیابون ول گشتم تا شاید به حرمت دوستی 15 ساله آبروی منو بخری . من به احترام رفاقت تمام اعتمادمو رو کردم ! تو اولین و البته آخرین کسی بودی که بی حضور من در حریم من حضور داشتی !! اما ارزش رفاقت تو واسه خریدن آبروی من خیلی کمه ! خداحافظ رفیق ... 

    "می دونستم هر رابطه ای هرچند عمیق ، آسیب پذیره ! همونطور که می دونستم تقاضای ملاقات با یه عشق قدیمی که حالا شوهر داره اشتباهه ، می دونستم موندنم توی خونه ات وقتی خودت نباشی اشتباهه . ولی باز هم اشتباه کردم ! تو هم بهتره بدونی تنها رفیق منی که اگه منو با تیپا از خونه ات بندازی بیرون من باز میام سراغت ! من به رفاقتت نیاز دارم ! تو خود منی اینو بفهم خره ! میبینمت.

 

بلند شو یه آب به صورتت بزن ، تند هم نرو ، فکر هم نکن !

آب به صورتم می زنم ، تند هم نمیرم ، فکر هم ... که نمیشه نکرد !

نظرات 1 + ارسال نظر
م پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ

شادی وصل نباید من دلسوخته را
اگرش این همه اندوه جدائی ز قفاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد